ااااا خواست حوّا بشوي، مادر دنيا باشي(قادر طراوت پور) ااااا
خواست حوّا بشوي، مادر دنيا باشي
گفت مريم بشوي، مادر عيسي باشي
با خودش گفت اگر آسيه باشي بهتر
گفت بهتر بروي مادر موسي باشي
خواستي مادر موسي بشوي ... مانع شد
گفت بهتر بنشيني و شكيبا باشي
خواستي مادر يوسف بشوي ... سوخت دلش
گفت حيف است تو آوارهي صحرا باشي
ديد صبر تو زياد است و فضايل بسيار
دوست داري بروي مادر يحيي باشي
ديد اگر مادر يحيي بشوي ... باز كم است
بهتر آن است از اين مرتبه بالا باشي
ماندي و ياس شدي مادر عباس شدي
عشق ميخواست تو را ... عشق ... كه اينجا باشي
بخت ميخواست تو را صاحب منزل بكند
عشق ميخواست تو در خانهي زهرا باشي
قادر طراوت پور
+ نوشته شده در جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۹۲ ساعت ۹:۲۹ ق.ظ توسط ابوذر محمدی نیا
|